آينده پژوهي چيست و چه نيست

۱ بازديد

آينده پژوهي چيست و چه نيست

۹ دي ۱۳۹۵

آينده پژوهي از دو منظر با كج فهمي مواجه مي شود.

اول اعتقاد كساني كه آينده پژوهي را به مثابه علم پيش بيني مي انگارند و مدعي اند كه در صورت استفاده صحيح و به جا از اين علم، مي توانيم بفهميم كه آينده چگونه خواهد بود (what THE future WILL BE)، در صورتي كه واقعيت نشان مي دهد كه جز در امور بديهي (مثلا اينكه فردا صبح هم خورشيد طلوع خواهد كرد)، هيچ چيز ديگري را نمي توان با دقت پيش بيني كرد، مخصوصا اگر عامل انساني به عنوان جزئي از سيستم مورد مطالعه نقشي داشته باشد.

 و دوم كساني كه نا اميدانه دست از تلاش براي فهم آينده برداشته اند. از نظر اين گروه دوم، حرف هر كسي در مورد آينده همان قدر صادق و درست است كه حرف كس ديگري. به عبارت ديگر هر كسي مي تواند هر چيزي در مورد آينده بگويد و چون اين آينده هنوز نيامده است، به اعتبار همين رخ ندادن آينده، حرف هر كسي مي تواند صادق باشد و لذا بهتر است بالكل دست از سر آينده برداريم.

اما حتي با پذيرش اين مسئله كه آينده غيرقابل پيش بيني است، تئوري ها و روش هايي وجود دارند كه آينده پژوهان آنها را خلق كرده، توسعه داده، آزموده و به كار گرفته اند و كارايي خود را نيز در فهم آينده ثابت كرده اند.

جيم ديتور (Jim Dator) سه مسئله اساسي را براي فهم آينده و به تبع آن آينده پژوهي بر مي شمارد. قوانيني كه با شوخ تبعي به آنها قوانين ديتور از آينده مي گويد (Dater’s Laws of the Future).

آينده پژوهي چيست

جيم ديتور سخن مي گويد: آينده پژوهي پيش بيني نيست.

در ادامه اين قوانين را مرور مي كنيم.

قانون اول: آينده را نمي توان پيش بيني كرد، زيرا آينده اي وجود ندارد.

«The future” cannot be “predicted” because “the future” does not exist”»

(در اينجا ديتور از the future استفاده كرده است كه منظور آينده اي خاص و تعريف شده است).

آينده پژوهي نبايد به دنبال پيش بيني يك آينده باشد. ايده اصلي مطالعات درباره آينده به بررسي تصاوير آينده بر مي گردد (درباره تصاوير آينده مطالب زيادي در اين اين وب سايت نوشته ام). مفهومي كه هم در سطح فردي و هم در سطح اجتماع موضوعيت پيدا مي كند و مي تواند همزمان مجموعه اي از تصاوير متضاد و متفاوت را شامل شود. اين تصاوير مبناي فعاليت هاي كنوني ما هستند. تصاوير آينده (images of the future) در افراد و يا گروه ها اغلب ناپايدار بوده و با توجه به تغييرات زمان يا تغيير برداشت ها و نگرش ها به وقايعي كه در حال رخ دادن هستند، تغيير مي كنند. گروه هاي مختلف اغلب تصاوير بسيار متفاوت از آينده دارند. تصاوير زنان و مردان يا غربي ها و شرقي ها از آينده ممكن است متفاوت باشد.

تبصره اول: آينده (the future) نمي تواند پيش بيني (prediction) شود، اما آينده هاي جايگزين (alternative futures) مي توانند و بايد پيش بيني  (forecast) شوند. بنابراين يكي از وظايف اصلي آينده پژوهي تعريف و مشخص كردن آينده هاي بديل است.

« نكته: prediction  و forecast هر دو به معني پيش بيني در فارسي ترجمه شده اند. اما يك تفاوت ظريف بين اين دو مفهوم وجود دارد كه اتفاقا نبايد از ديد آينده پژوهان پنهان باشد.

Prediction برآورد نقطه اي از تخمين رويداد يك اتفاق خاص در آينده است. مثل وقتي كه در مسابقه شرط بندي مي كنيم. اما forecast مجموعه اي از آينده هاي ممكن است كه شامل احتمالاتي از وقوع آنها است و از نظر زماني مي تواند معرف بازه اي از زمان باشد (پنج سال آينده، دهه آينده و …). يك forecast مي تواند سبدي از predictions ها را در دل خود داشته باشد.»

تبصره دوم: آينده نمي تواند پيش بيني شود، اما آينده هاي دلخواه و مطلوب (preferred futures) مي توانند و بايد به تصوير كشيده شوند، خلق شوند، به كار گرفته شوند، به طور مداوم ارزيابي شوند، تجديدنظر و اصلاح شوند و دوباره به تصور در آيند (re-envisioning).

در اينجا هدف عمده آينده پژوهي تسهيل گري در ميان افراد و يا اجتماعات براي فرموله كردن، به كارگيري و دوباره سازي اين آينده هاي دلخواه است.

تبصره سوم: آينده پژوهي براي مفيد بودن، پيش شرط هايي دارد و نيز بايد به سطح برنامه هاي استراتژيك متصل شود تا مجريان بتوانند از آن استفاده كنند. شناسايي آينده هاي بديل و چشم اندازسازي آينده مطلوب و سپس هدايت اين موارد به صورت برنامه هاي راهبردي و در نهايت تصميمات روزمره كه توسط مديران سازمان اتخاذ مي شوند، آينده پژوهي را از فضاي فكري آينده پژوهان به زمين بازي راهبرد مي آورد. جايي كه آينده پژوهي مي تواند خودش را ثابت كند.

در نهايت ذكر اين نكته لازم است كه فرايند پيش بيني آينده هاي بديل و چشم اندازسازي آينده هاي مطلوب يك فرايند پيوسته و در حال تغيير است. هدف هر فعاليت آينده پژوهانه اي ساخت يك چشم انداز راهنما است و نه رسيدن به يك راه حل نهايي يا يك طرح محدود. اين امر به ويژه در محيطي كه همواره دستخوش تغييرات پياپي در حوزه هاي فناورانه و به تبع آن اجتماعي و … است، مناسب است.

قانون دوم: هر ايده به دردبخوري در مورد آينده، بايد مسخره به نظر برسد.

«Any useful idea about the futures should appear to be ridiculous»

فناوري هاي جديد با خود ارزش ها و رفتارهاي جديدي به همراه دارند كه اعتقادات قبلي كه خود محصول دوران فناوري هاي پيشين بودند را به چالش مي كشند. اين يعني اينكه هر پديده نوآيندي در ابتدا زشت، ناپسند، احمقانه و مضحك به نظر مي رسد. سپس آرام آرام به آن عادت كرده و در نهايت عادي و روتين خواهد شد. بنابراين آنچه در نگاه عامه و يا حتي خبرگان يك حوزه محتمل ترين آينده معرفي مي شود، خود روزي جزيي از آينده هايي بوده كه به آن اعتنايي نمي شده است و حتي احتمالي براي وقوعشان در نظر گرفته نمي شده است.

اگر آينده پژوهان بخواهند مفيد باشند بايد انتظار تمسخر ديگران و رد شدن ايده هاي اوليه شان را داشته باشند. و نيز تصميم گيرندگان و عامه مردم در صورتي كه مايل به داشتن اطلاعات مفيد در مورد آينده اند، بايد انتظار شنيدن حرف هاي غيرمتعارف و به ظاهر مسخره را داشته باشند.

اما آينده پژوهان بايد بار اضافه اي را نيز به دوش بكشند. آنها بايد اول ايده هاي اوليه ي به ظاهر مسخره را با استفاده از شواهد مناسب به ايده هايي محتمل (plausible) و عملي تبديل كرده و سناريوهايي براي توسعه ممكن (possible) آنها تدوين كنند.

قانون سوم: ما ابزارهايمان را شكل مي دهيم و سپس آنها به ما شكل مي دهند.

«We shape our tools and thereafter our tools shape us»

فهم اين جمله از آينده پژوه و متخصص رسانه، مارشال مك لوهان (Marshall Mc Luhan) نقطه آغازين خوبي براي يك نظريه مفيد تغيير اجتماعي است. تغييرات فناورانه، اساس تغييرات اجتماعي و محيطي هستند. اما اگر چه فناوري اساس تغييرات است و خود باعث ايجاد تغيير در ارزش ها، فرايندها، نهادها و … مي شود، اما خود اين مسائل نيز هر كدام در دل خود پر هستند از منشاء ها و تسهيل گرهايي براي تغييرات بعدي.

اندازه و توزيع جمعيت، تغييرات اقليمي و زيست محيطي، نظريه هاي اقتصادي، ساختارهاي سياسي، اعتقادات و كردارهاي برآمده از فرهنگ ها و حتي انتخاب هاي فردي همه نقش تعيين كننده اي بر روي خلق آينده دارند و امكانات در دسترس ما براي مواجه با اين همه عامل به بهترين نحو در استعاره (موج سواري بر روي سونامي تغيير) (surfing the tsunamis of change) مي آيد. (سونامي تغيير استعاره اي از دوران كنوني است، دوران پر تلاطمي كه ما در آن زندگي مي كنيم. و موج سواري كاري است كه آينده پژوهان به شما مي آموزند).

به علاوه تعريف و تحليل موج هاي بلند و چرخه هاي تغيير و دوم بررسي رفتار نسل ها در طول دوره حياتشان (تحليل گروه همسنان يا تحليل نسلي) (age-cohort analysis) دو تئوري و روش ديگر در پيش بيني، چشم انداز سازي و ساخت آينده هاي بديل هستند. 

يادداشت هاي يك آينده پژوه

@IRFuturist

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.